يَجْمَعُ اللهُ الأوَّلِينَ وَالآخِرِينَ في صَعِيدٍ وَاحِدٍ، فَيُبْصِرُهُمُ النَّاظِرُ، يُسْمِعُهُمُ الدَّاعِي، وَتَدْنُو مِنْهُمُ الشَّمْسُ، فَيَبْلُغُ…

يَجْمَعُ اللهُ الأوَّلِينَ وَالآخِرِينَ في صَعِيدٍ وَاحِدٍ، فَيُبْصِرُهُمُ النَّاظِرُ، يُسْمِعُهُمُ الدَّاعِي، وَتَدْنُو مِنْهُمُ الشَّمْسُ، فَيَبْلُغُ النَّاس مِنَ الغَمِّ وَالكَرْبِ مَا لا يُطِيقُونَ وَلا يَحْتَمِلُونَ

از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که می گوید: همراه رسول الله صلى الله عليه وسلم در مهمانی بوديم که شانه گوسفندی را آوردند و ايشان که شانه گوسفند را دوست داشت، به آن دندان زده و فرمودند: «أنا سَيِّدُ النَّاسِ يَوْمَ القِيَامَةِ، هَلْ تَدْرُونَ مِمَّ ذَاكَ؟ يَجْمَعُ اللهُ الأوَّلِينَ وَالآخِرِينَ في صَعِيدٍ وَاحِدٍ، فَيُبْصِرُهُمُ النَّاظِرُ، يُسْمِعُهُمُ الدَّاعِي، وَتَدْنُو مِنْهُمُ الشَّمْسُ، فَيَبْلُغُ النَّاس مِنَ الغَمِّ وَالكَرْبِ مَا لا يُطِيقُونَ وَلا يَحْتَمِلُونَ، فَيقُولُ النَّاسُ: أَلا تَرَوْنَ إلى مَا أنْتُمْ فِيهِ إِلَى مَا بَلَغَكُمْ، ألا تَنْظُرُونَ مَنْ يَشْفَعُ لَكُمْ إِلَى رَبِّكُمْ؟ فَيقُولُ بَعْضُ النَّاسِ لِبَعْضٍ: أبُوكُمْ آدَمُ، فيَأتُونَهُ فَيقُولُونَ: يَا آدَمُ أنْتَ أَبُو البَشَرِ، خَلَقَكَ اللهُ بِيَدِهِ، وَنَفَخَ فِيكَ مِنْ رُوحِهِ، وأمَرَ المَلاَئِكَةَ فَسَجَدُوا لَكَ، وأسْكَنَكَ الجَنَّةَ، ألا تَشْفَعُ لَنَا إِلَى رَبِّكَ؟ ألا تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ وَمَا بَلَغَنَا؟ فَقَالَ: إنَّ رَبِّي غَضِبَ اليَوْمَ غَضَباً لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلا يَغْضَبُ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإنَّهُ نَهَانِي عَنِ الشَّجَرَةِ فَعَصَيْتُ، نَفْسِي نَفْسِي نَفْسِي، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي، اذْهَبُوا إِلَى نُوحٍ، فَيَأتُونَ نوحاً فَيَقُولُونَ: يَا نُوحُ، أنْتَ أوَّلُ الرُّسُلِ إِلَى أهلِ الأرْضِ، وَقَدْ سَمَّاكَ اللهُ عَبْداً شَكُوراً، ألا تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ، ألا تَرَى إِلَى مَا بَلَغَنَا، ألا تَشْفَعُ لَنَا إِلَى رَبِّكَ؟ فَيقُولُ: إنَّ رَبِّي غَضِبَ اليَوْمَ غَضَباً لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإنَّهُ قَدْ كَانَتْ لِي دَعْوَةٌ دَعَوْتُ بِهَا عَلَى قَوْمِي، نَفْسِي نَفْسِي نَفْسِي، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي اذْهَبُوا إِلَى إبْرَاهِيمَ، فَيَأتُونَ إبْرَاهِيمَ فَيقُولُونَ: يَا إبْرَاهِيمُ، أنْتَ نَبِيُّ اللهِ وَخَلِيلُهُ مِنْ أهْلِ الأرْضِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، ألا تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ؟ فَيقُولُ لَهُمْ: إنَّ رَبِّي قَدْ غَضِبَ اليَوْمَ غَضَباً لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإنَّي كُنْتُ كَذَبْتُ ثَلاثَ كَذبَاتٍ؛ نَفْسِي نَفْسِي نَفْسِي، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي، اذْهَبُوا إِلَى مُوسَى، فَيَأتُونَ مُوسَى فَيقُولُونَ: يَا مُوسَى أنَتَ رَسُولُ اللهِ، فَضَّلَكَ اللهُ بِرسَالاَتِهِ وَبِكَلاَمِهِ عَلَى النَّاسِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، ألا تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ؟ فيقُولُ: إنَّ رَبِّي قَدْ غَضِبَ اليَوْمَ غَضَباً لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَإنَّي قَدْ قَتَلْتُ نَفْساً لَمْ أُومَرْ بِقَتْلِهَا، نَفْسِي نَفْسِي نَفْسِي، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي؛ اذْهَبُوا إِلَى عِيسَى. فَيَأتُونَ عِيسَى فَيَقُولُونَ: يَا عِيسَى، أنْتَ رَسُولُ الله وَكَلِمَتُهُ ألْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ، وَكَلَّمْتَ النَّاسَ في المَهْدِ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، ألا تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ؟ فيَقُولُ عِيسَى: إنَّ رَبِّي قَدْ غَضِبَ اليَوْمَ غَضَباً لَمْ يَغْضَبْ قَبْلَهُ مِثْلَهُ، وَلَنْ يَغْضَبَ بَعْدَهُ مِثْلَهُ، وَلَمْ يَذْكُرْ ذَنْباً، نَفْسِي نَفْسِي نَفْسِي، اذْهَبُوا إِلَى غَيْرِي، اذْهَبُوا إِلَى مُحَمَّدٍ»، «من سرور و آقای مردم در روز قيامت هستم؛ آيا علتش را می دانيد؟ الله اولين و آخرينِ انسان ها را در يک ميدان جمع می كند؛ به گونه ای که صدا به همه ی آنها می رسد و چشم، همه ی آنها را می بيند و خورشيد نزديک می شود. مردم به اندازه ای ناراحت و غمگين می شوند كه تاب و تحمل خود را از دست می دهند و می گويند: آيا نمی بينيد كه به چه مشقتی گرفتار شده ايد؟ آيا كسی را نمی يابيد كه نزد پروردگارتان برای شما شفاعت كند؟ آنگاه برخی از آنها به برخی ديگر می گويند: نزد پدرتان آدم برويد. پس نزد آدم می روند و به او می گويند: ای آدم! تو ابوالبشر هستی. الله تو را با دست خويش خلق کرد و از روحی که خود آفريد، در تو دميد و به ملائکه دستور داد كه تو را سجده كنند و آنها نيز برای تو سجده کردند؛ آيا برای ما نزد پروردگارت شفاعت نمی كنی؟ آيا نمی بينی که چه حال و روزی داريم و به چه مشقتی گرفتار شده ايم؟ آدم (عليه السلام) می گويد: امروز، پروردگارم چنان خشمگين است كه پيش از اين هرگز چنين خشمگين نشده است و پس از اين هم هرگز چنين خشمگين نخواهد شد. او مرا از خوردن ميوه ی ممنوعه بازداشت؛ اما من نافرمانی کردم - و از آن خوردم؛ لذا - من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد كسی ديگر برويد. نزد نوح برويد. پس آنها نزد نوح (عليه السلام) می روند و می گويند: ای نوح! تو نخستين پيامبرِ مرسَل به سوی ساكنان زمين هستی و الله تو را بنده ی سپاس گزار ناميده است. می بينی كه چه حالی داريم؟ نزد پروردگارت برای ما شفاعت كن. نوح (عليه السلام) می گويد: امروز پروردگارم چنان خشمگين است كه پيش از اين هرگز چنين خشمگين نشده و پس از اين هم، هرگز چنين خشمگين نخواهد شد. من اين دعا را در سابقه ی خود دارم که برای نابودی قوم خويش دعا کردم و اينک به حال خود گرفتارم، به حال خود گرفتارم، به حال خود گرفتارم. نزد كسی ديگر برويد. نزد ابراهيم (عليه السلام) برويد. پس آنها نزد ابراهيم (عليه السلام) می روند و می گويند: ای ابراهيم! تو پيامبرِ الله و دوستِ برگزيده اش در ميان اهل زمين هستی و اينک می بينی كه چه حال و روزی داريم؛ نزد پروردگارت برای ما شفاعت كن. ابراهيم می گويد: امروز پروردگارم چنان خشمگين است كه پيش از اين، هرگز چنين خشمگين نشده و پس از اين هم، هرگز چنين خشمگين نخواهد شد. من سه دروغ گفته ام و اينک به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد كسی ديگر برويد. نزد موسی برويد. پس آنها نزد موسی (عليه السلام) می روند و می گويند: ای موسی! تو فرستاده ی الله هستی. الله تو را با رسالت و كلا مِ خود - يعنی با هم صحبتیِ خويش - بر ساير مردم برتری داده است. می بينی كه چه حال و روزی داريم؛ آيا نزد پروردگارت برای ما شفاعت نمی كنی؟ موسی (عليه السلام) می گويد: امروز پروردگارم چنان خشمگين است كه پيش از اين، هرگز چنين خشمگين نشده و پس از اين هم هرگز چنين خشمگين نخواهد شد. من انسانی را كشتم كه دستورش را نداشتم. من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد كسی ديگر برويد. نزد عيسی برويد. پس آنها نزد عيسی (عليه السلام) می روند و می گويند: ای عيسی! تو فرستاده ی الله و کلمه ی اویی که به مريم القا كرد و نيز روحی از سوی الله هستی - که جبرئيل - عليه السلام - در مريم دميد-؛ و در كودكی، آنگاه كه در گهواره بودی، با مردم سخن گفتی. می بينی كه چه حال و روزی داريم؛ آيا نزد پروردگارت برای ما شفاعت نمی كنی؟ عيسی می گويد: امروز پروردگارم چنان خشمگين است كه پيش از اين هرگز چنين خشمگين نشده و پس از اين هم، هرگز چنين خشمگين نخواهد شد. عيسی اگرچه گناهی ذكر نمی كند، اما می گويد: من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. نزد كسی ديگر برويد. نزد محمد صلى الله عليه وسلم برويد»، «فَيَأتُونِي فَيَقُولُونَ: يَا مُحَمَّدُ أنتَ رَسُولُ اللهِ وخَاتَمُ الأنْبِياءِ، وَقَدْ غَفَرَ اللهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّكَ، ألا تَرَى إِلَى مَا نَحْنُ فِيهِ؟ فَأنْطَلِقُ فَآتِي تَحْتَ العَرْشِ فَأَقَعُ سَاجِداً لِرَبِّي، ثُمَّ يَفْتَحُ اللهُ عَلَيَّ مِنْ مَحَامِدِهِ، وَحُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يَفْتَحْهُ عَلَى أحَدٍ قَبْلِي، ثُمَّ يُقَالُ: يَا مُحَمَّدُ ارْفَعْ رَأسَكَ، سَلْ تُعْطَهُ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأرْفَعُ رَأْسِي، فَأقُولُ: أُمَّتِي يَا رَبِّ، أُمَّتِي يَا رَبِّ، أُمَّتِي يَا رَبِّ، فَيُقَالُ: يَا مُحَمَّدُ أدْخِلْ مِنْ أُمَّتِكَ مَنْ لا حِسَابَ عَلَيْهِمْ مِنَ البَابِ الأيْمَنِ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، وَهُمْ شُرَكَاءُ النَّاسِ فِيمَا سِوَى ذَلِكَ مِنَ الأبْوَابِ»: «پس مردم نزد من می آيند و می گويند: ای محمد! تو فرستاده ی الله و خاتم پيامبران هستی. و الله گناهان اول و آخرت را بخشيده است؛ نزد پروردگارت برای ما شفاعت كن. آيا نمی بينی كه چه حال و روزی داريم؟ آنگاه من به راه می افتم و زير عرش می روم و برای پروردگارم به سجده می افتم. سپس الله دروازه های حمد و ثنايش را به روی من می گشايد؛ به گونه ای که پيش تر برای هيچکس نگشوده است. آنگاه به من گفته می شود: ای محمد! سرت را بلند كن و درخواست خود را مسألت نما که به تو داده می شود و شفاعت كن كه پذيرفته می گردد. پس من سرم را بلند می كنم و می گويم: پروردگارا! امتم. پروردگارا! امتم. پروردگارا! امتم. آنگاه به من گفته می شود: ای محمد! آن دسته از امتت را كه حساب و كتابی ندارند، از دروازه ی راست درهای بهشت، به درون بهشت ببر. همچنين آنها در ساير دروازه های بهشت با ساير مردم شريکند - و می توانند از ساير دروازه ها نيز وارد بهشت شوند-»، سپس افزود: «وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، إنَّ مَا بَيْنَ المِصْرَاعَيْنِ مِنْ مَصَارِيعِ الْجَنَّةِ كَمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَهَجَرَ، أَوْ كَمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَبُصْرَى»: «سوگند به ذاتی كه جانم در دست اوست، فاصله ی هر دو پله از پله های درهای بهشتی، به اندازه ی فاصله ی ميان "مكه" و "هَجَر" يا به اندازه ی فاصله ی ميان "مكه" و "بُصری" است».

[صحیح] [متفق علیه]

الشرح

رسول الله صلى الله عليه وسلم همراه بعضی از صحابه در مهمانی ای بود، که دست گوسفندی را برای ایشان آوردند، ایشان شانه گوسفند را دوست داشت و ايشان به آن با گوشۀ از دندانهای خود گازی زد؛ سپس برای اصحاب بیان نموده و فرمود: «من سرور و آقای فرزندان آدم در روز قيامت هستم؛ برای سخن گفتن در مورد نعمت الله متعال»؛ آيا علتش را می دانيد؟ فرمود: انسان ها روز قیامت در يک ميدان جمع می شوند؛ انسان ها در یک زمین جمع می شوند و زمین در آن روز صاف و پهن گشته می باشد، به گونه ای که صدا به همه ی آنها می رسد و چشم، همه ی آنها را می بيند؛ یعنی اگر کسی صحبت کند، همه می شنوند و نیز همه همدیگر را می بینند. زیرا هیچکس از دیگری پنهان نیست و همه در یک زمین قرار دارند. در آن روز خورشید به بندگان نزدیک شده و تنها یک میل با آنها فاصله خواهد داشت، و آنقدر غم و بلا می بینند که توان و تحمل آن را ندارند، و برای رهایی از این وضعیت درخواست شفاعت می کنند. الله عزوجل به آنها الهام می کند که نزد آدم ابوالبشر بروند، آنها نزد آدم علیه السلام رفته و فضایل او را بیان می کنند، تا شاید نزد الله برای آنها شفاعت نماید، به او می گويند: ای آدم! تو ابوالبشر هستی. الله تو را با دست خويش خلق کرد؛ و ملائکه به تو سجده كردند؛ و اسامی همه چیز را به تو آموخت؛ و از روحی که خلق نمود در تو دمید، اما آدم عليه السلام عذر خود را پیش کرده و می گوید: امروز پروردگارم چنان خشمگين است كه پيش از اين هرگز چنين خشمگين نشده است و پس از اين هم هرگز چنين خشمگين نخواهد شد، سپس اشتباه خود را ذکر می کند؛ اینکه الله متعال او را از خوردن ميوه ی ممنوعه بازداشت؛ اما از آن خورد؛ و می گوید: من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم، من به حال خود گرفتارم. یعنی امیدوارم شفاعت شوم و خودم را نجات دهم، نزد نوح برويد. پس آنها نزد نوح عليه السلام می روند، زیرا در سختی و تنگنا قرار دارند. نزدش رفته و نعمت های الله بر او را بر می شمارند، از جمله اینکه نخستين پيامبرِ مرسَل به سوی ساكنان زمين هست و اینکه الله او را بنده ی سپاس گزار ناميده است، اما او معذرت می خواهد و می گوید: امروز پروردگارم چنان خشمگين است كه پيش از اين هرگز چنين خشمگين نشده و پس از اين هم، هرگز چنين خشمگين نخواهد شد، سپس دعایی را که برای نابوی قومش کرده بود، وی گناهش را ذکر می کند؛ آنگاه نوح می گوید: اينک به حال خود گرفتارم، به حال خود گرفتارم، و امیدوارم شفاعت شوم و خودم را نجات دهم، و آنها را به ابراهیم علیه السلام ارجاع می دهد. مردم نزد ابراهیم آمده و می گویند: تو پيامبرِ الله و دوستِ برگزيده اش در ميان اهل زمين هستی؛ برای ما نزد الله شفاعت کن، آیا نمی بینید که ما در چه وضعیتی هستیم؟! اما او عذر خواسته و بیان می دارد که: امروز پروردگارم چنان خشمگين است كه پيش از اين هرگز چنين خشمگين نشده و پس از اين هم، هرگز چنين خشمگين نخواهد شد، و من سه دروغ گفته ام که عبارتند از: اول اینکه فرمود: "من بیمارم" دوم: آنجا که فرمود: "بت بزرگ این کار را با بت ها کرده است"، سوم: آنجا که نزد پادشاه کافر، زنش را خواهرش معرفی نمود و اینگونه می خواست از شر پادشاه رها شود. اینها در ظاهر دروغ بودند، اما در حقیقت و به مناسبت تاویل و تفسیر واقعا دروغ محسوب نمی شوند و ابراهیم علیه السلام از شدت تقوا و حیای خویش از الله متعال چنین می گوید و عذر می آورد، چون کسی که الله را درست بشناسد و به او نزدیک باشد از او بیشتر می ترسد، و می گوید: اينک به حال خود گرفتارم، و امیدوارم شفاعت شوم و خودم را نجات دهم، نزد کسی دیگر بروید، نزد موسی بروید. بنابراین نزد موسی علیه السلام می روند و صفاتش را بیان می کنند، اینکه الله متعال با او سخن گفت و او را برای همکلامی و رسالت خویش برگزید، برای ما نزد الله شفاعت کن، آیا نمی بینید که ما در چه وضعیتی هستیم؟! پس می گوید: امروز پروردگارم چنان خشمگين است كه پيش از اين هرگز چنين خشمگين نشده و پس از اين هم، هرگز چنين خشمگين نخواهد شد، اما او عذر خواسته و بیان می دارد که: مردی را به قتل رسانده ام که اجازه کشتنش را نداشتم، و امیدوارم شفاعت شوم و خودم را نجات دهم، نزد كسی ديگر برويد، نزد عيسی پسر مریم برويد. پس آنها نزد عيسی عليه السلام می روند و نعمت ها و منت الله متعال بر او را ذکر می کنند و بیان می دارند که تو کلمه ی اویی که به مريم القا كرد و نيز روحی از سوی الله هستی که جبرئيل عليه السلام در مريم دميد؛ و همراه مردم در گهواره کودک بودی سخن گفتی، برای ما نزد الله شفاعت کن، آیا نمی بینید که ما در چه وضعیتی هستیم؟! پس می گوید: امروز پروردگارم چنان خشمگين است كه پيش از اين هرگز چنين خشمگين نشده و پس از اين هم، هرگز چنين خشمگين نخواهد شد، وی گناهی را ذکر نمی کند، و امیدوارم شفاعت شوم و خودم را نجات دهم، نزد کسی دیگر بروید، به محمد بروید. آنها نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم می روند و می گویند: ای محمد، تو رسول الله و خاتم پیامبران هستی، و الله گناهان پیشین و بعدی تو را بخشیده است، نزد پروردگارت برای ما شفاعت بکن، آیا نمی بینی در چه وضعیتی هستیم؟! ایشان درخواست آنها را قبول می کند و زیر عرش به سجده می افتد، سپس الله دروازه های حمد و ثنايش را به روی ایشان می گشايد؛ به گونه ای که پيش تر برای هيچکس نگشوده است، آنگاه به ایشان گفته می شود: ای محمد! سرت را بلند كن و درخواست خود را مسألت نما که به تو داده می شود و شفاعت كن كه پذيرفته می گردد. پس سر خود را بلند می کنم و می گویم: پروردگارا! امتم. پروردگارا! امتم. پروردگارا! امتم. آنگاه الله شفاعت ایشان را می پذیرد. و به ایشان گفته می شود: امتت را که بر آنان حسابی نیست از دروازه ی راست درهای بهشت، به درون بهشت ببر. همچنين آنها در ساير دروازه های بهشت با ساير مردم شريکند. سپس فرمود: سوگند به ذاتی که جان من در دست اوست، آنچه مسافه در میان دو طرف دروازۀ بهشت است، مانند مسافه بین مکه و صنعای یمن است، یا مسافه میان مکه و بصره در شام است، که آن شهر حوران است.

فوائد الحديث

فروتنی پیامبر صلی الله علیه وسلم و پذیرفتن دعوت، و خوردن همراه عامۀ اصحابش.

برتری پیامبر مان صلی الله علیه وسلم بر همۀ مردم.

قاضی عیاض می گوید: گفته شده که: سردار کسی است که از قوم خود پیشی گیرد و در مصیبتها از او برگشته شود، و پیامبر صلى الله علیه وسلم سردار آنان در دنیا و آخرت است، روز قیامت برای سیادت و بزرگی در آن روز ویژه نمود، و این همه تسلیم او شوند، و این که آدم و همه فرزندانش در زیر پرچم او صلی الله علیه وسلم باشند.

حکمت این که الله متعال در ابتدا به آنان الهام نمود که نخست از آدم و بعداً از دیگران بخواهند، و به آنان الهام ننمود که در نخست از پیامبر ما محمد صلی الله علیه وسلم بخواهند، این بود که برتری او صلی الله علیه وسلم را برملا نماید، پس ایشان در ارتفاع منزلت و کمال نزدیکی نهایت است.

جواز توصیف بندۀ که از او چیزی طلب می شود با بهترین صفاتی که دارد؛ تا این که خواستش مورد اجابت و پذیرفتن قرار گیرد.

جواز معذرت خواستن مقبول از کسى که در مورد چیزی پرسیده شود که در آن مورد معلومات ندارد، و مستحب بودن رهنمایی بسوی کسی که گمان می رود پاسخ سوال را می داند.

بیان وحشت موقف و سختی میدان محشر بر بندگان در روز قیامت.

خضوع و فروتنی پیامبران و یادآوری آنچه را که انجام داده اند؛ تا این که احساس می کنند نسبت به این موقف پایین تر هستند.

اثبات شفاعت بزرگ در روز قایمت، که همانا حکم و فیصله در میان همۀ مخلوق است.

اثبات وسیله و مقام محمود برای رسول الله صلی الله علیه وسلم.

حمد و ثنای الله متعال بی پایان است، از این رو الله دروازه های حمد و ثنايش را به روی سولش صلی الله علیه وسلم می گشايد؛ به گونه ای که پيش تر برای هيچکس نگشوده است.

بیان این که امت محمد بهترین امت ها هستند، و آنان در ورود به بهشت ​​دارای ویژگی های خاصی هستند، زیرا کسانی که بالای آنان حساب نیست از دروازه ای که ویژۀ آنان هست وارد می شوند، همچنين آنان در ساير دروازه های بهشت با ساير مردم شريکند.

التصنيفات

زندگی آخرت